۲۱ |
پرسش:
چرا حقایق ولایت اولیای الهی علیهم السلام بر عموم مردم آشکار نمی شود؟
پاسخ:
معرفت به ولایت امری بسیار سنگین و پیچیده است و قواعد خود را دارد. «ولایت» یک دانش است و معرفت به ولایت امری آموزشی و تحصیلی است. در راویتی امام صادق علیهالسلام می فرماید: نُه جزء دین تقیه است و کسی که تقیه نمی کند دین ندارد. همانطور که این روایت می فرماید باید جزء را از ده جزء حساب کرد. اگر دین دارای ده جزء باشد، نُه جزء آن تقیه است. تقیه به معنای پنهان کاری است. کسی که پنهان کاری نکند دین ندارد. چرا باید پنهان کار بود و چه چیزی را باید پنهان نمود؟ این روایت تنها تقیه با اهل سنت را نمی گوید، بلکه از بسیاری از شیعیان نیز باید تقیه داشت. اما چه چیز را باید پنهان نمود. بارزترین مصداق آن حقایق ولوی، معارف، کمالات، ربوبیات، اسرار دین و ولایت و رازهای خفی مربوط به حقایق ولایت است که باید پنهان نگاه داشته شود و ظاهر نگردد. از علل پنهان ماندن «دانش ولایت» و انحصار آن به ارباب معرفت، لزوم تقیه در آموزش این دانش است و مراد از تقیه، پنهان کاری با اهل سنت و مخفی نمودن اعتقاد به حقانیت حضرت امیرمؤمنان علیه السلام نیست؛ بهویژه در این عصر که شیعیان از اهل سنت به خوبی تمیز داده می شوند و موضوعی برای تقیه در این امور باقی نمانده است. ولایت امری صعب و مستصعب است. روایت زیر به نقل از امام سجاد علیه السلام به تبیین مشکل و ناهموار بودن مسایل ولایت می پردازد. امام سجاد علیه السلام فرمودند: به خدا سوگند، اگر ابوذر به آنچه در قلب سلمان در باب ولایت ما می گذرد آگاه شود، او را خواهد کشت و قتل او را واجب می داند و این در حالی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میان آنان برادری و عقد اخوت ایجاد کرده بود؛ پس ابوذر که این گونه است، به دیگر مردمان چه گمانی می برید. همانا دانش عالم و آگاه به ولایت مشکل و سخت سرکش است، کسی را یارای تحمل آن نیست مگر آن که از رسولان الهی یا از فرشتگان مقرب یا از بندگان مؤمنی باشد که خداوند قلب آنان را برای ایمان به ولایت آزموده است. سپس امام علیه السلام فرمود: همانا سلمان از عالمان گردید؛ زیرا او مردی از ما خاندان اهل بیت علیهم السلام است و از این رو به ما منتسب است.
البته:پرسشی که هم اینک در حوزه های دینی طرح می شود این است که چرا ما از مباحث ولایت چیزی نمیگوییم و آنچه به نام ولایت گفته میشود ولایت نیست و چرا کتابی در این رابطه نمینویسیم و آنچه نوشته میشود ولایت نیست؟ البته با حوادث پیش آمده پاسخ این پرسش برای همه روشن شده است ؛ اما چرا در درسهای خارج صاحبان نفوذ، از روایات باب خلقت نوری و مقام نورانیت اهل بیت علیهمالسلام سخنی نمییابیم؟ مباحث داغی که در دروس خارج فقه و خارج اصول و این همه «ان قلت» و «قلت»هایی که در آن وجود دارد و بحثی از آن ماهها وقت عالمان دینی را میگیرد اگر در مباحث باب ولایت و روایات این باب طرح میگردید، حوزه به رشدی از دانش دست مییافت که میتوانست هر تشنهٔ دانشی را سیراب حقیقی سازد و عنایت امامان معصوم علیهمالسلام نیز ما را در این راه کمک میکرد؛ گرچه برای این کار مربی لازم است و تلاش، همت و حرکت میخواهد. مدارک ولایی را باید به صورت کارشناسی و فنی پیگیر بود و از آن بحث کرد؛ چرا که معانی روایات باب ولایت به سادگی به دست نمیآید و این روایات صعب و مستصعب میباشد و همچون شتر سرکشی است که تسلیم نیروی فهم نمی گردد. ایران کشوری پهناور است که مسلمان، کافر، خوب، بد، بانماز و بی نماز و خلاصه تمامی افراد آن جزو بهترین های جهان هستند. خاک ایران ولایتزاست و حتی منافق آن را هم می شود اصلاح کرد. احادیث چندی در فضیلت ایرانیان و در مورد سلمان و هموطنان وی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسیده است. حضرت امام خمینی قدس سره و عالمانی که در ایران هستند بیانگر واقعی آن احادیث می باشند. محبت خاندان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در رگ و خون این مردم و ملت دمیده شده است و سخنان سوزناکی که از کسی بر نمیآید در این آب و خاک یافت می شود. حتی افرادی که انقلاب اسلامی را نپذیرفته اند، چون از این آب و خاک هستند، در جهان نفر اول می باشند. این سوز و حزن در نهاد هر ایرانی است؛ هرچند خاک خود را ترک کرده باشند. ترنمی از این غم در صدای خوانندگان ایرانی می توان حس کرد. آنان حامیان و خواهان بسیاری دارند که برای دیدن و شنیدن صدای آنان جمع می شوند. بی شک سوز و نوایی که در شعر و آواز آنان است توانسته این همه خواهان برای آنان گرد آورد. این سوز و نوا از کدام خاک برخاسته است آیا از خاکی جز خاک ایران است؟ او ایرانی است و به ایرانی بودن خود نیز افتخار می کند. او چون از این آب و خاک به پا خاسته است چنین سوزی دارد. خاک ایران خاک ولایت و محبت است. این خاک است که این سوز و گداز را دارد. در جامعهٔ شیعه با آن که احساسات ولایی فراوان است، متأسفانه ادراک ولایت دنبال نمی شود. این کار باید از حوزه با بحث از آیات و روایات باب ولایت شروع شود.
حضرت امام باقر علیه السلام دیدار و زیارت مؤمن را با احیای ولایت پیوند می دهند و می فرمایند با هم دیگر دیدار داشته باشید؛ «فإنّ ذلک حیاة لأمرنا» که این کار زنده ساختن و شکوفا نمودن رشتهٔ ولایت اهل بیت علیهم السلام را در پی دارد. باید دانست مراد از «امر»، صرف محبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام نیست، بلکه مقصود از آن ولایت و معرفت به مقام صاحبان ولایت علیهم السلام است. محبت امری قلبی وابسته به معرفت است. امر ولایت، احکام، خصوصیات، مبانی، قواعد، اوامر، نواهی و ظاهر و باطنی دارد که معرفت به آن سبب پیدایش این حقیقت می گردد. حصول چنین معرفتی به صورت عادی به مذاکره، مباحثه، تحلیل و تحصیل نیاز دارد. شیعیان و به ویژه ایرانیان در محبت به صاحبان ولایت همواره پیشرو بوده اند و عاشقان ولایت بسیارند و همواره سر و جان خویش و تمام هستی خود را بر آن گذاشته اند. شهیدان انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس گواه خوبی بر این ادعاست. عظمت و بزرگی جبهه ها به ولایت و به عشق صاحب ولایت حضرت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و نایب بر حق آن حضرت، امام خمینی رحمه الله بود اما متأسفانه معرفت به مقام و فصل نوری و نورانیت حضرات معصومین علیهم السلام و صاحبان ولایت ضعیف است. محبت به ولایت پشتوانهٔ معرفتی عمیق و ژرف ندارد و آگاهی و علم شیعیان نسبت به حقایق ولایت بسیار اندک است. آموزه های ولایی توسط متولیان دینی آموزش داده نمی شود در حالی که این روایت با توصیه به دیدار مؤمن و مذاکره در این باب بر آموزشی نمودن آن سفارش نموده است. مجالس اهل بیت علیهم السلام به مداحی و مدیحهسرایی و مرثیهخوانی و می گذرد و عالمان حقیقی که دانش ولایت داشته باشند کم تر بر روی منابر دیده می شوند. معرفت به ولایت امری بسیار سنگین و پیچیده است و قواعد خود را دارد و این عالمان مجتهد و محقق و دانشمند در این بحث هستند که باید در رواج اندیشه های ولوی بکوشند؛ همانگونه که در این روایت آمده است باید به منزل چنین عالمانی رفت و آمد داشت و آنان نیز با مردم ارتباط نزدیک و دوستانه داشته باشند. «ولایت» یک دانش است و معرفت به ولایت امری آموزشی و تحصیلی است. مسجد باید مرکز علم و به ویژه محل آموزش «دانش ولایت» باشد. اهل معرفت لازم است در این عصر بر ترویج معرفت ولایی و بیان اصول و قواعد ولایت اهتمام ورزند و «دانش ولایت» را نخست سامان دهند و اصول و قواعد آن را پایهریزی نمایند و به آن نظام دهند و سپس بر آموزشی ساختن و ترویج آن همت گمارند. باید دانست امر ولایت بسیار پیچیده و سنگین است و تبیین و بیان مسایل این دانش آسان نیست. هم چنین آموزشی ساختن این دانش در توان همهٔ عالمان دینی نیست و تنها برخی از آنان هستند که می توانند به این دانش دست یابند و آن را با تنزیل فراوان برای دیگران بیان نمایند. برای فرا گرفتن این دانش باید به کارشناسان و ارباب معرفت ولایی مراجعه داشت و چنین نیست که هر عالم دینی هرچند در فقه و اصول به اجتهاد رسیده باشد، توان تحقیق و فهم روایات این میدان سهمگین را داشته باشد.
|